گاهى که بچه هاى گردان مهندسی رزمی احساس خستگى می کردند. شهید محمد رضازاده، خود با یکى دو نفر از بچه ها به خط مقدم عملیاتی می رفت. با حرکت محمد به طرف خط، که یک حرکت جدى و پر حماسه بود، بچه ها روحیه می گرفتند و همراه او می شدند و به این ترتیب هر شب مقدارى از جاده مهم شهید منصورى در جزیره مجنون ساخته می شد.
شهید رضازاده شبى بر در سنگر نشسته بود، یکى از برادران از راه رسید و پرسید: چرا نخوابیده اى و اینجا نشسته اى؟ او در پاسخ گفت: فرمانده در سنگر خوابیده است، من اینجا نشسته ام که کسى وارد سنگر نشود و مزاحم خواب او نباشد.
آن برادر می گوید: تو هم که معاون فرمانده هستى و چند شب است نخوابیده اى، تو هم احتیاج به خواب دارى، برو بخواب.
شهید رضازاده می گوید: نه، فرمانده چند شب است نخوابیده و خواب براى او ضرورى تر است. او باید استراحت کند تا فردا بتواند با توان بیشترى کار کند.
خاطره دوستان شهید
» برادران شهید (شنبه 86 اسفند 25 ساعت 9:39 عصر )
»» نجوا با شهیدان( نجوا)
لیست کل یادداشت های وبلاگ